-
عمو کجاست؟ نمی خواهم آب ای بابا
شنبه 11 دیماه سال 1389 00:01
سکوت کرد و نگاهی به آفتاب انداخت نگاه کرد به ماه دلش به شور افتاد وکودکان حرم بغض کرده میدیدند سوال، زمزمه، بابا اجازه خواهد داد؟ دوباره بوی عطش از لبان خشک وزید نه آب بود نه باران فقط حسین گریست گریست تاکه بگویید به غیر قطره اشک برای خشکی لبها دواء و مرحم نیست عجیب بود که ماهی ستاره میریزد به امر سرور خود مشک آب...
-
افســـر مــافوقم عبـــاس عــلـــی (ع)
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 19:54
نام مــن ســربــاز کـوی عتـــرت است دوره آمـــــوزشـی ام هیئـــت اســـت پــادگــانم چــادری شــد وصــــلــه دار سـر درش عـکــس عـــلـی با ذوالفـقار ارتـــش حیـــــدر مــــحـــل خــدمـتــم بهـــر جـــانبـــازی پـی هــر فــرصــتـم نقـش سردوشی من یا فاطــمـه است قمـــقمـــه ام پــر ز آب علقــمـه است رنگ پیراهــن نــه...
-
عمو کجاست؟ نمی خواهم آب ای بابا
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 19:53
سکوت کرد و نگاهی به آفتاب انداخت نگاه کرد به ماه دلش به شور افتاد وکودکان حرم بغض کرده میدیدند سوال، زمزمه، بابا اجازه خواهد داد؟ دوباره بوی عطش از لبان خشک وزید نه آب بود نه باران فقط حسین گریست گریست تاکه بگویید به غیر قطره اشک برای خشکی لبها دواء و مرحم نیست عجیب بود که ماهی ستاره میریزد به امر سرور خود مشک آب...
-
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 19:38
مولای ما نمونه دیگر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر میکنم این خانه بیدلیل ترک بر نداشته است دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینهای برای پیامبر نداشته است سوگند میخوریم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته است طوری ز چارچوب در قلعه کنده است انگار قلعه هیچ زمان در...
-
اینک حضور سبز علمدار زینب است
جمعه 26 آذرماه سال 1389 04:12
سنگرنشین عرصه ایثار زینب است تکرار عزم حیدر کرار زینب است پرچم فتاد از کف عباس باک نیست اینک حضور سبز علمدار زینب است ای بلبل حسین تو تنها نماندهای بابا سفر نموده تو را یار، زینب است خون میچکد زتن گرت از تازیانهها غمگین مباش چونکه پرستار زینب است قامت اگرچه از غم هجران خمیده داشت بر قلب خصم حسرت یک آه را گذاشت
-
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
جمعه 26 آذرماه سال 1389 04:01
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست باشد محل نده قسم مرتضی که هست وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست چادر نماز حضرت خیر النسا که هست یک گوشه مینشینم و حرفی نمیزنم بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هست از درد گریه تکیه نده سر به نیزهات زینب نمرده شانه دارالشفا که هست قربانیان خواهر خود را قبول کن گیرم که نیست اکبر تو...
-
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود
پنجشنبه 11 آذرماه سال 1389 02:36
مارا که غیر داغ غمت بر جبین نبود نگذشت لحظه ای ، که دل ما غمین نبود هر چند آسمان به صبوری چو ما ندید ما را غمی نبود، که اندر کمین نبود راهی اگر نداشت ، به آزادی و امید رنج اسارت ، این همه ، شور آفرین نبود ای آفتاب محمل زینب ! کسی چو من از خرمن زیارت تو ، خوشه چین نبود تقدیر، با سر تو مرا همسفر نمود در این سفر مقدر من...
-
محرم/ عباس / مؤید
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:14
بتو سرمایه ادب دادند عبد صالح ترا لقب دادند تو نداری بچشم اهل یقین دست کم از مقام معصومین روز محشر که خلق می لرزند شهدا بر تو غبطه می ورزند دست هایت مدال عاشوراست سندی بر شفاعت زهراست ای سلام خدا و هرچه که هست بر تو عباس ای زغیرت مست هرچه گویم تو بهتر از آنی جز که گویم تو بر علی مانی منکه از پا نشسته ام مولا بتو امید...
-
محرم / وله / صامت
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:12
زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست خیز کاین جای تو نیست پسر خاک سیه منزل و ماوای تو نیست خیز کاین جای تو نیست خاک عالم بسرم کز اثر تیر و سنان ای شه تشنه لبان جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست خیز کاین جای تو نیست شمر لب تشنه چسان رشته عمر تو گسیخت بی گنه خون تو ریخت مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست خیز کاین جای تو...
-
محرم / سکینه و ذوالجناح / مؤید
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:12
سکینه بانگ بر آورد که یا جواد ا َبی سوار دشت بلا را چرا نیاوردی کجاست راکبت ای ذوالجناح ؟ بابم را چرا ز معرکۀ کربلا نیاوردی میان این همه دشمن نهادیش تنها چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردی کس آب داد بر آن تشنه کام یا که نداد؟ بر این سؤال جوابی چرا نیاوردی به غیر کاکل رنگین ز خون او دیگر چرا نشانه ز خون خدا نیاوردی تو...
-
محرم / کام عطشان / حسان
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:11
دوست دارم شمع باشم گوشه ای تنها بسوزم بر سر بالینت امشب ، از غم فردا بسوزم دوست دارم ماه باشم تا سحر بیدار باشم تا چو مشعل بر سر راهت در این صحرا بسوزم دوست دارم ژاله باشم من بخاک پایت افتم تو چو گل شاداب باشی و من از گرما بسوزم
-
محرم / خاک شهیدان / فؤاد کرمانی
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:09
ای که به عشقـت اسیر، خیل بــنی آدمند سوختگان غـــــمت با غم دل خُرمــنــــــــد هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت با خبــــران غمت، بی خبر از عالـــــــمنـــد در شکن طُره ات، بسته دل عالمی اسـت و آنهمه دل بستگان، عقده گشـــای همند یوسف مصر بقا، در همه عـــــــــالم تویــی در طلبت مرد و زن، آمــــــــده با دِرهمنــــد...
-
محرم / دوازده بند ترکیب بند / محتشم کاشانی
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:08
. باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز...
-
استخاره - غزل مرثیه
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:07
شبی که دیدۀ خود پر ستاره می کردم برای غربت دل فکر چاره می کردم به دانه های چو تسبیح اشک در دستم برای آمدنت استخاره می کردم نماز عاشقی من شکسته شد اما سلام بر تو از دارالعماره می کردم من از محلۀ آهنگران بی احساس گذر نمودم و دل پر شراره می کردم یکی سفارش تیر شعبه ای می داد دعا برای سر شیر خواره می کردم غریب تر ز دلم...
-
فصل بهار عاشقی - مثنوی،شور
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:06
حسین من محبتت توی دلم خیمه زده به عشق تو ، توی چشام ابرای غم خیمه زده بچه بودم که با غم و مهر شما بزرگ شدم مثل تموم عاشقا تو هیئتا بزرگ شدمپ یادم میاد که مادرم اسم تو رو یادم می داد لباس سیا تنم می کرد دلم رو دست غم می داد دلم می سوخت و آب می شد باشمع سقا خونه ها وقتی که سیراب می شدم سلام می دادم به شما با دستاه راهی...
-
خاک مسیح (ورود به کربلا)
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:05
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست این سرزمین غم زده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد گفتند غاضریه و گفتند نی نواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت ، کربلاست طوفان وزید از وسط دشت ناگهان افتاده پرده دید سرش روی نیزه هاست زخمی تر از مسیح در آن روشنای خون روی صلیب دید سر از پیکرش...
-
ورود به زمین کربلا
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 22:04
آه از آن ساعت که سبط مصطفی گشت وارد بر زمین کربلا پس به یاران کرد رو سلطان دین گفت کای یاران مقام ماست این بار بگشائید خوش منزل گهی است تا به جنت زین مکان اندک رهی است بار بگشایید کاینجا از عناب می شود لبها کبود از قحط آب بار بگشایید کاینجا از جفا ام لیلا گردد از اکبر جدا بار بگشایید کاینجا بی درنگ بر گلوی اصغرم آید...
-
انتظار، همان جنگ است
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 01:15
نمی ز دیده نمی جوشد اگرچه باز دلم تنگ است گناه دیده مسکین نیست، کُمَیتِ عاطفه ها لنگ است کجاستی که نمی آیی؟ الا تمام بزرگی ها! پرنده بی تو چه کم صحبت، بهار بی تو چه بی رنگ است نمانده هیچ مرا دیگر، نه هیچ، بلکه کمی کمتر جز این قدر که دلی دارم که بخش اعظم آن سنگ است بیا که بی تو در این صحرا میان ما و شکفتن ها همین سه...
-
اگر دل دلیل است، آورده ایم
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 00:42
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چون گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خوره ایم اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیل است، آورده ایم اگر داغ شرط است، ما برده ایم اگر دشنهی دشمنان، گردنیم اگر خنجر دوستان، گرده ایم گواهی بخواهید، اینک گواه همین زخم هایی که نشمرده...
-
روزِ وصلش باید از شرم آب گردیدن که ما
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 00:39
روزِ وصلش باید از شرم آب گردیدن که ما در فراقش زندگی کردیم و جانی داشتیم
-
روزهگیران جهان منتظر ماه نو اند
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 00:18
بر لب بام بیا، گوشهی ابرو بنمای روزهگیران جهان منتظر ماه نو اند هلال عید میبینی و من پیوسته ابرویت مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت در روزه چون خیال لب یار میکنم با نقل و پسته و شکر افطار میکنم گویند طرب شیفتة عید صیام است گل مایل رنگینی و می نشئة جام است این وسوسهها [؟] طبع عوام است عالم همه سودایی...
-
مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 00:13
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی گشاده کار دو عالم به یک اشارت تو به کار ما چه درنگ است یا علی مددی -------------------------------------------------- مولای ما نمونهء دیگر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر می کنم این خانه بی دلیل ترک برنداشته است دیدیم در...
-
مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 00:08
مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت نشسته ام به امید نگاه مهدی جان من عاشقم که ببینم جمال تو آیا بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟ بحق حرمت اجداد خود نما نظری ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان خمید...
-
حضرت عباس- دوبیت
جمعه 25 تیرماه سال 1389 01:35
در میان گیر و دار عاشقی دختری، آخر نجاتم می دهد من که خود باب الحوائج بوده ام مشکِ او آبِ حیاتم می دهد
-
سکینه خاتون
جمعه 25 تیرماه سال 1389 01:34
در میان گیر و دار عاشقی دختری، آخر نجاتم می دهد من که خود باب الحوائج بوده ام مشکِ او آبِ حیاتم می دهد
-
چرا مادر نماز خویش را بنشسته مى خواند؟!
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 19:02
چرا مادر نماز خویش را بنشسته مى خواند؟! ز فضّه راز آن پرسیدم و گویا نمى داند! نفَس از سینه اش آید به سختى، گشته معلومم که بیش از چند روزى پیش ما، مادر نمى ماند! به جان من، تو لب بگشا مرا پاسخ بده فضّه! که دیده مادرى از دختر خود رو بپوشاند؟! الهى! مادرم بهر على جان داد، لطفى کن که جاى او، اجل جان مرا یکباره بستاند! به...
-
وصفحال حضرت آدم
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 18:50
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 ابن حسام محمد بن حسام الدین خوسفى از شاعران مشهور قرن نهم.شاعر مقتدر طبع و عالم بلند همت که عمر خود را به مدح خانواده پیغمبر گذراند،و مردمان را براى نواله ستایش نگفت چنانکه گوید : شکم چون به یک نان توان کرد سیر مکش منتسفره اردشیر سراینده خاوران نامه و دیوان او مرکب از قصیدهها و...
-
زیارت حرم ائمه هدی را آدابی هست
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 01:02
زیارت حرم ائمه هدی را آدابی هست در نزد بزرگان که ذکر می گردد : 1- قبل از مشرف شدن به حرم هدیه ای بفرستید مثلا سوره مبارکه یس بعد مشرف شوید . 2- در بین راه با کسی صحبت نشود و قدمها آهسته برداشته شود . از علامه طباطبائی سؤال شد چه کنیم امام به ما توجه کند فرمود در بین راه تا حرم بگوید بحق فاطمه بحق فاطمه . 3- از مرتاض...
-
طایر جان میپرد اندر هوایت یا حسین
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:39
طایر جان میپرد اندر هوایت یا حسین صد هزار جان ما بادا فدایت یاحسین کن به پابوست طلب مارا به حق مادرت تا کنیم اندر حرم برپا عزایت یاحسین هر دمی چشمم فتد برآسمان وانجمن در نظر گردد مجسم زخمهایت یاحسین هر زمان آید به یادم از لبان تشنه ات خون دل جاری نمایم از برایت یاحسین دست عباس علمدارت چو شد از تن جدا شد کمان از داغ او...
-
ای حسینی (ع) که به دل عشق تو درمان من است
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:34
ای حسینی (ع) که به دل عشق تو درمان من است مهر تو نور دل و اول و پایان من است ای حسینی (ع) که عوالم همه گریان تواند گوهر اشک برای تو به دامان است جان نثار حرمت می کنم ای محور عشق عشق تو دین من و مذهب و ایمان من است دیده ام تا صف محشر زچه آرام شود که نصیبم بر تو دیده گریان من است به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس چون در آن...