روضه

جمع آوری اشعار مذهبی

روضه

جمع آوری اشعار مذهبی

اینک حضور سبز علمدار زینب است

سنگرنشین عرصه ایثار زینب است

تکرار عزم حیدر کرار زینب است

پرچم فتاد از کف عباس باک نیست
اینک حضور سبز علمدار زینب است

ای بلبل حسین تو تنها نمانده‌ای
بابا سفر نموده تو را یار، زینب است

خون می‌چکد زتن گرت از تازیانه‌ها
غمگین مباش چونکه پرستار زینب است

قامت اگرچه از غم هجران خمیده داشت
بر قلب خصم حسرت یک آه را گذاشت

گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست

گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
باشد محل نده قسم مرتضی که هست

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیر النسا که هست

یک گوشه می‌نشینم و حرفی نمی‌زنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هست

از درد گریه تکیه نده سر به نیزه‌ات
زینب نمرده شانه دارالشفا که هست

قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر تو طفل ما که هست

گفتی که زن جهاد ندارد برو برو
لفظ «برو» چه داشت برادر؟ بیا که هست

خون را بیا به دست دو قربانی‌ام بکش
تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست

گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست

گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمی‌کنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست


عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود

یک اربعین نبود


مارا که غیر داغ غمت بر جبین نبود

نگذشت لحظه ای ، که دل ما غمین نبود

هر چند آسمان به صبوری چو ما ندید

ما را غمی نبود، که اندر کمین نبود

راهی اگر نداشت ، به آزادی و امید

رنج اسارت ، این همه ، شور آفرین نبود


ای آفتاب محمل زینب ! کسی چو من

از خرمن زیارت تو ، خوشه چین نبود

تقدیر، با سر تو مرا همسفر نمود

در این سفر مقدر من ، غیر از این نبود

گر از نگاه گرم تو ، آتش نمی گرفت

در شام و کوفه خطبه ی من آتشین نبود

گر شوق سر به چوبه محمل زدن نداشت

زینب پس از تو ، زینب محمل نشین نبود

در حیرتم که بی تو ، چرا زنده مانده ام

عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود

ده روزه ی فراق تو ، عمری به ما گذشت

یک عمر بود هجر تو ، یک اربعین نبود

کربلا شهر است ای دل شهریارش زینب است

کربلا شهری است ای دل، شهریارش زینب(علیها السلام) است
اعتبارش ازحسین(علیه السلام) و اقتدارش زینب(علیها السلام) است

نام زینب(علیها السلام) با حسین(علیه السلام)، حک گشته در ایوان دل
دل که شد بیت الحسین(علیه السلام)، نقش ونگارش زینب(علیه السلام) است

شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی
ناشرش باشد حسین(علیه السلام)، آموزگارش زینب(علیها السلام) است

هرکه نازد بر کسی، زینب(علیها السلام) بنازد بر حسین(علیه السلام)
جان زهرا(علیها السلام) این حسین(علیه السلام)، دار و ندار زینب(علیها السلام) است

گریه ها درپیش داری بعد ازاین

مکالمه سیدالشهدا(علیها السلام) با زینب کبری(علیها السلام)

ای دلاور، خواهر غمخواره ام *** وی ز شهر و خانمان آواره ام

آتش دل ساعتی خاموش کن *** یک وصیّت با تو دارم گوش کن
   
گرچه داغ مرگ اکبر دیده ای *** داغ عباس دلاور دیده ای

لیک چون هستی تو ای دخت بتول *** عصمت صغری و ناموس رسول

عصمت الله را نشان و مظهری *** هم یدالله را نشان و مظهری

بوده دردامان عزّت جای تو *** کس ندیده قامت رعنای تو

آنقدر ازدل مکش آه وخروش *** تا توانی درشکیبائی بکوش

ازپی عهد ازل آماده باش *** دربلاها صابرو افتاده باش

حق تورا اینگونه می داند صلاح *** صبر کن که الصّبر مفتاح الفلاح

می نگویم گریه وزاری مکن *** ازبرای من عزاداری مکن

لیک تامن زنده ام ای جان پاک *** تومکَش ازسینه آه دردناک

صبرکن ای زینب زارحزین *** گریه ها درپیش داری بعد ازاین

چون سرم برنوک نی جولان کند *** کیست جز توبهر من افغان کند

گریه ها خواهی نمود ای بی پناه *** ساعت دیگر میان قتلگاه

گریه کن آندم که می بینی مرا *** زیر دست و پای شمر بی حیا

گریه کن ای خواهر غم پرورم *** شمر چون خنجر کشد برحنجرم

گریه کن آن دم که باحال فکار *** می شوی برناقه عریان سوار

گریه کن آن دم که این قوم لئام *** می برندت چون اسیران سوی شام

اندرآن ره با اسیران یارباش *** بر سکینه مونس و غمخوار باش

گرکسی سیلی زند بررویشان *** ور غبار آلوده گردد مویشان

از سرش گرد یتیمی پاک کن *** شستشو از دیده نمناک کن

گر بیفتند از شتر طفلان من *** طفلهای بی سر و سامان من

شو پیاده از زمین بر دارشان *** در بیابان بلا مگذارشان

چونکه برگشتی ز شام ای ممتحن *** بااسیران چون رسیدی در وطن

گو به صغری کای علیل دل فکار *** وعده ما و تو در روز شمار

از وداع زینب و شاه شهید *** خون دل از دیده ذاکر چکید