تکرار عزم حیدر کرار زینب است
پرچم فتاد از کف عباس باک نیست
اینک حضور سبز علمدار زینب است
ای بلبل حسین تو تنها نماندهای
بابا سفر نموده تو را یار، زینب است
خون میچکد زتن گرت از تازیانهها
غمگین مباش چونکه پرستار زینب است
قامت اگرچه از غم هجران خمیده داشت
بر قلب خصم حسرت یک آه را گذاشت
گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست
گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمیکنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست
مارا که غیر داغ غمت بر جبین نبود
نگذشت لحظه ای ، که دل ما غمین نبود
هر چند آسمان به صبوری چو ما ندید
ما را غمی نبود، که اندر کمین نبود
راهی اگر نداشت ، به آزادی و امید
رنج اسارت ، این همه ، شور آفرین نبود
ای آفتاب محمل زینب ! کسی چو من
از خرمن زیارت تو ، خوشه چین نبود
تقدیر، با سر تو مرا همسفر نمود
در این سفر مقدر من ، غیر از این نبود
گر از نگاه گرم تو ، آتش نمی گرفت
در شام و کوفه خطبه ی من آتشین نبود
گر شوق سر به چوبه محمل زدن نداشت
زینب پس از تو ، زینب محمل نشین نبود
در حیرتم که بی تو ، چرا زنده مانده ام
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود
ده روزه ی فراق تو ، عمری به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو ، یک اربعین نبود