-
تو طبیب دل بیمار منی
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:33
تو طبیب دل بیمار منی سید و سروز و سالار منی تن من شعله ور از آتش عشق تو صفای تن تب دار منی مهر سوزان نظری کن به قمر که به راه تو ز جان کرده گذر مادرم گفته غلامت باشم خادم درگه مامت باشم گفت در بستر اندوه پدر که فدایی قیامت باشم حال کاندر حرمت یاری نیست از چه هنگام وفا داری نیست ؟ کودکان از عطش افروخته اند چشم امید به...
-
این بود گلپری که شهادت گلاب کرد
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:22
سلطان کربلا چو تمنای آب کرد دشمن به تیر حرمله او را جواب کرد ناخورده آب طفل رضیع حسین را آن تیر ظالمانة او سیر از آب کرد از سوز تشنگی که علی جانسپار بود دشمن ندانم از چه بکشتن شتاب کرد بگرفت خون حلق علی را بکف حسین با خون او محاسن خود را خضاب کرد از آنهمه شکوفه به گلزار کربلا این بود گلپری که شهادت گلاب کرد خون میچکد...
-
بخواب ای نو گل پژمان و پرپر
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:19
بخواب ای نو گل پژمان و پرپر بخواب ای غنچه افسرده اصغر بخواب آسوده اندر دامن خاک ندیده دامن پر مهر مادر بخواب و خواب راحت کن شب و روز که خاموش ایت صحرا بار دیگر نمی آید صدای تیر و شمشیر نه دیگر نعره الله اکبر همه افتاده در خوابند خاموش توئی صحرا و چندین نعش بی سر نترس ای کودک ششماهه من که اینجا خفته هم قاسم هم اکبر مگر...
-
گهواره بی دلیل به خود تاب می دهد
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:17
و غربت صدای پدر را شنیده است شش ماهه ای که سن بلوغش رسیده است با بالهای ناله که از حال رفته بود تا پیش چشمهای پدر پر کشیده است دست سه شعبه ای که به سویش دراز شد هرگز چنین بهار قشنگی نچیده است آن سو صدا زدند که سیراب می شود تیرش ز آه و اشک علی آبدیده است خون گلوی ملتهبش بر زمین نریخت این باغ لاله را کس دیگر خریده است...
-
کربلا شهر است ای دل شهریارش زینب است
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:04
کربلا شهری است ای دل، شهریارش زینب (علیها السلام) است اعتبارش ازحسین (علیه السلام) و اقتدارش زینب (علیها السلام) است نام زینب (علیها السلام) با حسین (علیه السلام) ، حک گشته در ایوان دل دل که شد بیت الحسین (علیه السلام) ، نقش ونگارش زینب (علیه السلام) است شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی ناشرش باشد حسین (علیه السلام) ،...
-
کربلا
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:02
کربلا را تو مپندار که شهری است میان شهرها و نامی است میان نامها، نه! کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست
-
طواف عشق
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 02:01
چون کمر بهر طواف عشق بست در طواف اولش افتاد دست دور دوم در مطاف یاورش شد فدای دوست دست دیگرش دور سوم خون به جای اشک خورد تیر دشمن آمد و بر مشک خورد دور چارم داشت عزم ترک سر کرد پیش تیر ،چشمانش سپر دور پنجم از عمود آهنین گشت سرو قامتش نقش زمین گشت در دور ششم از تیغ تیز عضو عضو قطعه قطعه ریز ریز دور هفتم داده بود از کف...
-
دست من افتاد اما آبرویم را خرید
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 01:57
دست من افتاد اما آبرویم را خرید مادرم ام البنین شد نزد زهرا رو سپید گر چه با صورت به مهر کربلا کردم سجود آبرویم را همین یک سجده در عالم خرید سجده ی کردم به روی مهر لبهای حسین که صدای ذکر آن را زینب از خیمه شنید بی وضو و بی تیمم بود گر چه سجده ام فاطمه جای تیمم دست بر رویم کشید تا صدا کردم اخا ادرک اخا دیدم حسین...
-
عشق من پائیز آمد مثل پار
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 01:52
عشق من پائیز آمد مثل پار باز هم، ما باز ماندیم از بهار احتراق لاله را دیدیم ما گل دمید و خون نجوشیدیم ما باید از فقدان گل خونجوش بود در فراق یاس، مشکی پوش بود یاس بوی مهربانی میدهد عطر دوران جوانی میدهد یاسها یادآور پروانهاند یاسها پیغمبران خانهاند یاس ما را رو به پاکی میبرد رو به عشقی اشتراکی میبرد یاس در هر...
-
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 01:49
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هر دم از غصه جانسوز تو آتش گیرم سعی بسیار نمودم که کنم سیرابت گشتم آخر خجل از کوشش بی تاثیرم اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید سینه ام تنگ شد از بس که بود تاخیرم کربلا کعبه عشق است و منم در احرام شد در این کعبه عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان...
-
کربلا یعنی
جمعه 4 دیماه سال 1388 16:50
کربلا یعنی تـَوَ لا داشتن مهر حیدر عشق زهرا داشتن کربلا یعنی تبرّای شدید از پلیدیهای دوران و یزید کربلا یعنی اطاعت از امام گه به حکم او نشستن گه قیام کربلا یعنی که یار رهبری از حسین عصر خود فرمانبری کربلا یعنی تحول در وجود جامه زهد و حیا را تار وُ پود کربلا یعنی به حق واصل شدن یار حق ، دشمن ِ باطل شدن کربلا یعنی بیا...
-
شرح میدان رفتن سالار شهیدان
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:58
شرح میدان رفتن سالار شهیدان عمان سامانی در بیان مهیا شدن آن میدان مردی را چابک سوار و پای در رکاب آوردن سید بزرگوار و مکالمات با ذوالجناح و ذوالفقار بر مشرب صافی مذاقان گوید: دیگرم شوری به آب و گل رسید گاه میدان داری این دل رسید روی در میدان این دفتر کنم شرح میدان رفتن شه، سرکنم چونکه خود را یکه و تنها بدید خویشتن را...
-
از درت روی نتــــــــابم ، چه بخوانی ، چه برانی
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:33
من به غیر از تــــو نخواهم ، چه بدانی ، چه ندانی از درت روی نتــــــــابم ، چه بخوانی ، چه برانی دل من میل تـــــــو دارد ، چه بجوئی، چه نجوئی دیده ام جـای تــــو باشد ، چه بـمانی، چه نـمانی مـن کـه بیمار تـــــو هستم ، چه بپرسی، چه نپرسی جان به راه تـــــــو سپارم ، چه بدانی، چه ندانی میتوانی به همه عـمر ، دلم را...
-
گر عاشق دلداری با غیر چه دل داری
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:30
در خانه دل ما را جز یار نمی گنجد چون خلوت یار اینجاست اغیار نمی گنجد در کار دو عالم ما چون دل به یکی دادیم جز دست یکی ما را در کار نمی گنجد مستیم و در این مستی بیخود شده از هستی در محفل ما مستان هشیار نمی گنجد اسرار دل پاکان با پاک دلان گویید کاندر دل نامحرم اسرار نمی گنجد گر عاشق دلداری با غیر چه دل داری کان دل که در...
-
با درد بسازند و نخواهند دوا را
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:22
دل بی تو تمنا نکند کوی منا را زیرا که صفایی نبود بی تو صفا را ای دوست مرانم ز در خویش خدا را زیرا که نرانند شهان خیل گدا را از دست مده باده که این صیقل ارواح بزداید از آیینه دل زنگ ریا را هرگز نبری راه به سرمنزل الا تا مرحله پیما نشوی وادی لا را آتش به جهانی زند ار سوخته جانی بر دامن معبود زند دست دعا را طوفان بلا آمد...
-
نتوان پای زدن عالم رسوایی را
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:19
تا نشویید به می دفتر دانایی را نتوان پای زدن عالم رسوایی را آنکه سر باخت به صحرای هوس می داند که چه سوداست به سر این سر سودایی را سر نوشت ازلی بود که داغ غم عشق جای دادند به دل لاله صحرایی را برو از گوشه نشینان خرابات بپرس لذت خلوت و خاموشی و تنهایی را نیست جایی که نه آنجاست ولیکن جویید در دل خویشتن آن دلبر هر جایی را...
-
بعد من تنهای تنها میشوی
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:16
رو به حیدر کرد محبوب خدا کی(که ای) امیر مومنان یا مرتضی پیش آ تا دست در دستت نَهم این امانت را به دست تو نَهم بعد من تنهای تنها میشوی شاهد غم های زهرا میشوی بعد من خانه نشینت می کنند حمله بر بیت گلینت می کنند هر چه آمد بر سر تو صبر کن کشته شد گر همسر تو صبر کن محسنت را در پس در می کشند طفل را همراه مادر می کشند بر...
-
لحظه ای اندیشه کن تا کیستی؟
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:14
شرط این ره، از خودی ها رستن است بیخود از خود، با خدا پیوستن است مرد این میدان، دل بی درد نیست مرد اگر دردی ندارد، مرد نیست در زیارت شور باید داشت، شور شوق درک نور باید داشت، نور سَدّ راه تو: دل خود کامه است شور و حال تو: زیارت نامه است گر دل پر سوز و شورت داده اند راه در بزم حضورت، داده اند گر به شهر بیخودی مأوا کنی...
-
حق، خریدار چنین کالاستی
جمعه 4 دیماه سال 1388 11:08
هان! غروب روز عاشوراستی کربـلا پر شور و پر غوغاستی قـتـلگاه از خون هــفتاد و دو تن موج زن چون لُجّه ی دریاستی کَشتی بشکسته ی آل رسول غــرقه در دریای بی پـهناستی وه چه دریایی که موج خون او در گــذر از گــنبد مـیـناسـتــی نا خــــدا، افتاده در گــــرداب خـــــون بحر هستی، سخت توفان، زاستی رفته ازچرخ برین تاب و سکون در...
-
گریه ها درپیش داری بعد ازاین
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 05:11
مکالمه سیدالشهدا(علیها السلام) با زینب کبری(علیها السلام) ای دلاور، خواهر غمخواره ام *** وی ز شهر و خانمان آواره ام آتش دل ساعتی خاموش کن *** یک وصیّت با تو دارم گوش کن گرچه داغ مرگ اکبر دیده ای *** داغ عباس دلاور دیده ای لیک چون هستی تو ای دخت بتول *** عصمت صغری و ناموس رسول عصمت الله را نشان و مظهری *** هم یدالله را...
-
وداع با برادر
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 04:35
آمدم در قتلگه تاشاه را پیداکنم *** ماه را شرمنده ازآن طلعت زیبا کنم گشته ازباد خزان پرپر همه گلهای من *** جستجو دربین این گلها گل زهراکنم دید تا عریان میان آفتابش گفت، کاش *** خصم بگذارد بمانم سایبان پیدا کنم گر به خون قانون آزادی نوشتی در جهان *** من هم او را با اسیری رفتنم امضا کنم تا شود ثابت که حق جاوید و باطل...
-
تک بیتی های زیبا
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 04:28
دست و مشک و عَلَمى لازمه هر سقاست دست عباس تو از این همه اسباب تهى است **** بى دست ماند و داد خدا دست خود به او آنان که منکرند، بگو روبه رو کنند گر دست او نه دست خدایى است پس چرا از شاه تا گدا همه رو سوى او کنند دربار او چو قبله ارباب حاجت است باب الحوائجش همه جا گفت وگو کنند
-
دو دست من ثمرم بود و پیش پای تو افتاد
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 02:40
شهادت قمر بنی هاشم، ابالفضل العباس-علیه السلام چو باده نرگس مستت، بهانه داد به دستم سبوی هوش به سنگ گران عشق شکستم به یاد ساقی کوثر، شدم به بزم تو سقّا ز شوق بی خبر از خویش و، از ولای تو مستم شدست خانه ی در بست دل، حریم خیالت که باب چشم امیدم به روی غیر تو، بستم چو شمع بر لب ساحل، اگر چه پای بر آبم ولی به یاد تو...
-
دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 02:37
آه از سرخی شفقی که روز را به شب می رساند وآه از دهر آنگاه که بر مراد سِفلگان میچرخد! آه یاران ! اگر در این دنیای وارونه ، رسم مردانگی این است که سر بریده مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند ... بگذار اینچنین باشد .این دنیا و این سر ما ! یک شعر پرمعنا در موضوع کربلا با اشکهایش دفتر خود را نمور کرد در خود...
-
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 02:35
و تو ای آنکه در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بودهای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت پای به سیاره زمین نهادهای، نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار میکشد تا تو زنجیر خاک را از پای ارادهات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین...
-
چاه و چَشمه
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 02:12
چه شب ها که من بودم و چاه بود گواه شب و چاه و من ، ماه بود چه شب ها که از آهم افروخت چاه نمی بود اگر اشک ، می سوخت چاه زبس بستر اشک من خاک شد دل خاک هم ، در غمم چاک شد دلم،سر پی گریه در چاه داشت که شب چاه و چشمه ، به هم راه داشت دلم ریخت بَس اشک و آهش به چاه زد، از چشم و دل ، آب و آتش به چاه چو یک چاه ؛ از دردم آگاه...
-
چهره از خون خدا کردی خضاب ای ذوالجناح
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 02:09
چهره از خون خدا کردی خضاب ای ذوالجناح چون شراره افتاده ای در پیچ و تاب ای ذوالجناح صیحه هایت الظّلیه،شهه هایت یا حسین هر نفس داری هزاران التهاب ای ذوالجناح ای بُراق تیر باران گشته در معراج خون از چه بر تن زخم داری بی حساب ای ذوالجناح فاش بر گو ماه زینب را کجا انداختی در یم خون یا میان آفتاب ای ذوالجناح گوش کن در قَلزم...
-
وز دوری تو دلبر صبرم به سر رسیده
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 01:54
عاشق شده دل من بر روی تو ندیده کی می شود ببینم آن چهره رشیده کی می شود که خاک پای تو ای حبیبم گردد به هر دو چشمم چون سرمه ای کشیده در روزگار غربت از رنج و از مصیبت وز دوری تو دلبر صبرم به سر رسیده ای یادگار زهرا ای گلعذار زهرا هستی بهار زهرا، هم روشنی دیده بشنیده ام صدای زهرا دگر گرفته صحبت کند ولیکن آهسته و بریده از...
-
بین همه سلام علی بی جواب شد
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 00:49
تا جسم بو تراب نهان در تراب شد گردون به فرق خاک نشینان خراب شد با یک مدینه غربت و یک کوفه درد و غم مانند شمع سوخت و لب بست و آب شد وقتی که بازگشت حسن از کنار قبر از سوز ناله اش دل زینب کباب شد چندین ستاره در دل شب خون گریستند تا نیمه شب به خاک نهان آفتاب شد پاداش آن مروت و مردانگی و عدل روی علی ز خون سر او خضاب شد کاش...